آیه 7 سوره طارق
<<6 | آیه 7 سوره طارق | 8>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
که از میان صلب (پدر) و سینه (مادر) بیرون آید.
[آبی که] از صلب مرد و از میان استخوان های سینه زن بیرون می آید.
[كه] از صلب مرد و ميان استخوانهاى سينه زن بيرون مىآيد.
كه از ميان پشت و سينه بيرون مىآيد.
آبی که از میان پشت و سینهها خارج میشود!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- صلب: (بر وزن قفل) سخت و محكم. در نهج البلاغه خطبه 45 فرموده:«الاوان الشجرة البريه اصلب عودا» منظور از آن در آيه مهرههاى پشت و مجارى نطفه است كه به علت محكم بودن صلب گفته شده است.
- ترائب: استخوانهاى نرم. طبرسى آن را استخوانهاى سينه زن گفته و گويد علت اين تسميه آنست كه استخوانهاى سينه مانند خاك به آسانى حركت مىكنند كه ترائب از «تراب» به معنى خاك است رجوع شود به (شرحها).
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ «1» وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ «2» النَّجْمُ الثَّاقِبُ «3» إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْها حافِظٌ «4» فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ «5» خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ «6» يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ «7» إِنَّهُ عَلى رَجْعِهِ لَقادِرٌ «8» يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ «9» فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ «10»
سوگند به آسمان و ستاره طارق. و تو چه دانى كه طارق چيست؟ ستارهاى است درخشنده. (به اينها سوگند كه) هيچ كس نيست مگر آنكه بر او نگهبانى است. پس انسان بنگرد كه از چه آفريده شده است. از آبى جهنده آفريده شده است. كه از بين كمر و سينه بيرون مىآيد. همانا او بر باز گرداندنش تواناست. روزى كه اسرار آشكار شود. پس براى انسان، هيچ قدرتى (از درون) و ياورى (از بيرون) نيست.
نکته ها
«طارق» به معناى كسى است كه در شب وارد شود و در را بكوبد. «طرق» كوبيدن و «مطرقة» وسيله كوبيدن است و «طريق» به راه گفته مىشود، زيرا زير پا كوبيده مىشود.
«ثاقب» به معناى سوراخ كردن است، گويا اين ستاره با نور خود تاريكى شب را سوراخ مىكند. «صلب» به معناى محكم و مراد از آن، ستون فقرات پشت است و «ترائب» به استخوانهاى سينه گفته مىشود.
«تُبْلَى» از «بلوى» به معناى آزمايش است كه عامل آشكار شدن حقيقتهاست.
جلد 10 - صفحه 444
طبق روايتى از امام صادق عليه السلام مراد از طارق، ستاره زُحَل است كه ستاره اميرالمؤمنين و اوصياى اوست. «1»
اشعث بن قيس كه از منافقان بود، شبانه حلوايى براى حضرت على عليه السلام آورد و در خانه را زد تا با هديه حلواى شب، در روز مرتكب خلافى شود. حضرت، نام او را كه شبانه در خانهاش را كوبيد، طارق ناميد. «2»
مشابه آيه 4 اين سوره را در سوره انفطار مىخوانيم: «وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ كِراماً كاتِبِينَ يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ» بر شما نگهبانانى گماشته شده كه بزرگوارانه، بدون كينه و سوء ظنّ، كارهاى شما را مىنويسند و آنچه انجام مىدهيد مىدانند.
پیام ها
1- انسان و تمام كارهاى او تحت حفاظت فرشتگان الهى است. (هم ثبت اعمال و هم حفظ از حوادث) «إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْها حافِظٌ»
2- چگونگى تولّد فرزند، از انعقاد نطفه تا خروج از شكم مادر، بايد مورد مطالعه و دقّت قرار گيرد كه هم زمينه خداشناسى است و هم معادشناسى. فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ ...
3- انسان به خاطر دارا بودن عقل و علم و استعداد بايد در آفرينش خود دقت كند. «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ»
4- توجّه به آفرينش انسان، زمينه ايمان به معاد است. «عَلى رَجْعِهِ لَقادِرٌ»
5- معاد جسمانى است و جسم انسان در قيامت دوباره زنده مىشود. «رَجْعِهِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ «7»
«1» منهج الصادقين (چ سوم) ج 10 ص 210.
جلد 14 - صفحه 147
يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ: كه بيرون آيد آن آب از ميان پشت مردان، وَ التَّرائِبِ: و از استخوانهاى سينه زنان كه نزديك به قلاده است. بنابراين محل تكوّن منى صلب و ترائب است نه عضو ديگر. و گويند استخوان و عصب از منى مرد مخلوق مىشود و گوشت و خون از منى زن. و بنا به قولى نطفه متولّد شود از فضله هضم رابع و منفصل گردد از جميع اعضا تا مستعد آن باشد كه همه اعضاء از او متولد شود و مقرّ آن عروق ملتفه است به بيضتين. پس دماغ اعظم اعضاء است در معونت توليد نطفه.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ «1» وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ «2» النَّجْمُ الثَّاقِبُ «3» إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْها حافِظٌ «4»
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ «5» خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ «6» يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ «7» إِنَّهُ عَلى رَجْعِهِ لَقادِرٌ «8» يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ «9»
فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ «10» وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ «11» وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ «12» إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ «13» وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ «14»
إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً «15» وَ أَكِيدُ كَيْداً «16» فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً «17»
ترجمه
سوگند بآسمان
و آينده در شب و چه ميدانى تو چيست آينده در شب
آن ستاره درخشان است
نيست هيچ كسى مگر آنكه بر او نگهبانى است
پس بايد ببيند انسان از چه آفريده شد
آفريده شده از آب جهندهاى
كه بيرون ميآيد از پشت و استخوانهاى سينه
همانا آن آفريننده بر بر گرداندن او هر آينه توانا است
در روز كه آزموده شود اسرار نهانى
پس نيست مر او را هيچ نيرو و ياورى
سوگند بآسمان كه صاحب باز گشتن است
و بزمين كه صاحب شكافتن است
همانا آن هر آينه گفتارى است جدا كننده حق از باطل
و نيست آن بازيچه و شوخى
همانا آنان مكر مينمايند مكر نمودنى
و جزاى مكر ميدهم من جزا دادنى
پس مهلت ده كافران را و واگذار آنها را واگذاردن كمى.
تفسير
خداوند متعال قسم ياد فرموده بآسمان و آينده در شب و آشكار شونده در آن و ميفرمايد چه ميدانى تو اى پيغمبر مكرّم كه مراد از آينده در شب چيست چون طارق بر هر آينده در شب اطلاق ميشود و بيان فرموده كه مراد از آن ستاره درخشانى است كه نور آن از هفت آسمان گذشته بزمين ميرسد و قمّى ره نقل فرموده كه طارق ستاره درخشان زحل است كه در اعلى منازل آسمان جاى دارد و
جلد 5 صفحه 373
آن ستاره عذاب و قيامت است و در خصال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در جواب مردى از يمن كه قائل بنحوست زحل بود فرمود نه چنين است آن ستاره امير المؤمنين عليه السّلام و ستاره اوصياء است و آن ستاره درخشانى است كه خداوند در قرآن آنرا وصف فرموده و ثاقب خوانده براى آنكه مطلع آن آسمان هفتم است و آن بنور خود آسمانها را شكافته تا در آسمان دنيا نور بخش شده و جواب قسم آنست كه فرموده نيست هيچ نفسى و شخصى مگر آنكه بر او حافظ و نگهبانى است از ملائكه كه حفظ ميكند او را از خطرات و آفات و لما بتخفيف نيز قرائت شده و بنابر اين كلمه ان مخفّفه از مثقّله است و لام فاصله و ما زائده است و بقرائت مشهوره ان نافيه و لمّا بمعناى الّا است چنانچه بيان شد پس بايد انسان فكر كند و ببيند كه از چه خلق شده از آب جهنده پستى كه بيرون ميآيد از ميان پشت مرد و استخوانهاى سينه زن و بداند خداوندى كه او را از آن حال باين حال رسانده و حفاظت و نگهدارى از او ميكند قادر است كه دو مرتبه او را زنده نمايد و بمقامات بالاترى برساند و براى اين او را خلق فرموده و حفظ ميفرمايد نه براى آنكه چند روز زندگانى مشوب بآلام و اسقام نموده و نيست و نابود گردد پس بايد خود را قابل نمايد از براى نيل بآن مقام بدستوريكه خداوند بتوسط انبياء عظام و اوصياء كرام خود باو داده است و آن روز كه بنده در آن بكمال لايق خود ميرسد روزى است كه سرائر و ضمائر و اعمال خوب و بد او آشكار و از يكديگر ممتاز ميگردد باختبار چنانچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه پرسيدند آن سرائرى كه خداوند اختبار ميفرمايد بندگان را بآن در قيامت چيست فرمود سرائر شما اعمالتان است از نماز و روزه و زكوة و وضو و غسل و هر واجبى چون اعمال تمامى اسرار خفيّه است پس اگر بخواهد مرد با آنكه نماز نخوانده باشد ميگويد خواندهام و اگر وضو نگرفته باشد ميگويد گرفتهام و ظاهرا سرائر اعمّ از عقائد و اخلاق و اعمال باشد و در روايت بيان افراد خفيّه شده تا تصوّر نشود كه مخصوص بعقائد و اخلاق است كه در باطن وجود دارد و احيانا بآثار كشف ميشود پس نيست براى انسان در آن روز نيرو و ياورى و قمّى ره نقل نموده كه نيست براى او قوّتى كه تقويت پيدا كند بآن بر
جلد 5 صفحه 374
خالق خود و نه ياورى كه يارى كند او را و مانع شود از اراده خدا اگر بخواهد عذاب كند او را و نيز خداوند قسم ياد فرموده بآسمان كه داراى گردش و رجوع در هر دور است بمبدء حركت خود چنانچه گفتهاند كواكب سبع سيّاره متحرّكند بحركت افلاكشان و قمّى ره نقل فرموده كه مراد آسمان داراى باران است و گفته شده باران را رجع خواندهاند براى آنكه خداوند رجوع ميدهد آنرا در وقتى بعد از وقتى و نيز قسم ياد فرموده بزمين كه واجد شكافتن و بيرون آوردن روئيدنيها و چشمهها است و جواب قسم آنست كه قرآن كلام فارق بين حق و باطل است به بيان هر يك از آن دو چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و جدّى است بازيچه و شوخى نيست كفار مكّه و قريش مكر و حيله مينمايند با تمام قواء براى خاموش نمودن نور آن و باطل نمودن سعى تو منهم در مقابل آنها كارى ميكنم كه مكر و حيله آنها باطل شود و شبيه باشد بكار آنها چون آنها را مهلت ميدهم و در ناز و نعمت ميپرورانم تا هر چه از دستشان بر آيد بكنند و استحقاقشان كامل گردد پس ناگهان آنها را ميگيرم و بانتقام كامل ميرسانم اى پيغمبر محترم تو هم بآنها مهلت بده و با آنها مدارا كن و در صدد انتقام كشيدن از آنها مباش و تعجيل در امر منما مهلت ده آنانرا مهلت كمى و قمّى ره نقل فرموده كه واگذار آنها را كمى و گفته شده خداوند خواسته كلام مؤكّد باشد و لفظ تكرار نشود لذا مهّلهم را به امهلهم تأكيد فرموده كه آن از باب تفعيل و اين از باب افعال است و اينكه مهلت موصوف بكمى شده براى آنست كه چيزيكه محقّق الوقوع است كه عذاب آخرت باشد نزديك است و فاصلهاش كم است و بنظر حقير براى مزيد تهديد وعده عذاب و انتقام نزديك بآنها داده يا در دم مرگ و بعد از آن بعذابهاى گوناگون برزخى يا در زمان حيات بقتل و ذلّت و اسارت در فتوحات اسلامى و ظاهرا قلّت مستفاد از رويدا باعتبار آنست كه مصغّر ارواد بمعناى امهال است گويند أرودا روادا يعنى أمهل امهالا و وعده عذاب مستفاد از امر بمهلت دادن در زمان كم است يعنى من بزودى انتقام از آنها خواهم كشيد در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائتش در نمازهاى واجب خود سوره و السّماء و الطّارق باشد از براى او است در نزد خداوند روز قيامت جاه و منزلت و باشد از رفقاء انبياء و اصحاب ايشان در بهشت
جلد 5 صفحه 375
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَخرُجُ مِن بَينِ الصُّلبِ وَ التَّرائِبِ «7»
صلب عظام ظهر است و ترائب جمع تريبه عظام سينه است از گردنه تا ميان دو پستان، صلب از مرد است و ترائب از زن است صلب پدر و ترائب مادر. خداوندي که همچو قدرتي در انسان بكار زده قدرت دارد که دو مرتبه از خاك بدون طي اينکه مراحل انسان كند و برگرداند بعالم آخرت.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 7)- و بعد در توصیف دیگری از این آب میگوید: «آبی که از میان پشت و سینهها خارج میشود» (یخرج من بین الصلب و الترائب).
«صلب» به معنی پشت است و اما «ترائب» جمع «تریبه» بنابر مشهور میان علمای لغت استخوانهای بالای سینه است، همانجا که گردنبند روی آن قرار میگیرد.
در اینجا قرآن به یکی از دو جزء اصلی نطفه که همان نطفه مرد است، و برای همه محسوس میباشد، اشاره کرده، و منظور از «صلب» و «ترائب» قسمت پشت و پیش روی انسان است، چرا که آب نطفه مرد از میان این دو خارج میشود.
این تفسیری است روشن و هماهنگ با آنچه در کتب لغت در معنی این دو واژه آمده است، در عین حال ممکن است حقیقت مهمتری در این آیه نیز نهفته باشد که در حد علم امروز برای ما کشف نشده و اکتشافات دانشمندان در آینده از روی آن پرده برخواهد داشت.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص174-175
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم